نوشته ها

نوشته های خود را مرور میکردم  جایی نوشته بودم خوشبختی را باید در همین زندگی جست با همین شرایطی که در آنیم  حالا هم هرچه فکر میکنم خوشبختی را هیچگاه ،در جای دیگر نمیتوان یافت ، نمیتوان این زندگی را پشت سر نهاد، آگاهی های حاصل از این زندگی هیچگاه دست بردار ذهنمان نخواهند شد اما وقتی دقیقتر مینگرم ، در نوشته ها...ادامه مطلب

تنهاییشاید با شنیدن این کلمه ، تصویری از انسانی در ذهنتان آید که کس یا کسانی همراه او نیستنداین تصویر بیرونی تنهایی استاما درون ذهن ،تنهایی معنای دیگری میدهددر آن  مهمانی با آن جمعیت، احساس تنهایی میکردم خانه خالی بود ، میخواندم و میساختم، اما احساس نمکردم تنهایم سالهاست دوروبرم شلوغ است اما تنهایم من ، تو ، او ،......اینجا و آنجاهستند کسانی که تنها نیستند اما شدیداً احساس تنهایی میکنندنمیدانم تو را اما من با تو احساس تنهایی نمیکنم نوشته ها...ادامه مطلب

در درون ذهن تو هرچه وجود دارد نسبت به خودت خنثی ست 

البته شاید هم اینگونه نباشد 

اما 

نسبت به دیگری یا مثبت است یا منفی

هرچه که هست اکثراً با واقعیت فاصله ی بسیار دارد

اصلاً اگر واقعی هم باشد

هیچ توجیهی ندارد که نظر منفی خود را نسبت به دیگری ابراز داریم

مگر قصد رنجاندن وی را داشته باشیم

اما بعضی ها هر کثافتی را که در ذهن دارند از راه دهانشان بر آدم میریزند

گاهی یک روز و حتی بیشتر طول میکشد تا از شر آن کثافات خلاص شویم

نوشته ها...

در مقام تشبیه سمفونی مردگان عباس معروفی یک پازل است پازل ها را میچینیم یک به یک ، معلوم نیست پازلمان چیست تا پایان کاردور میشویم و پازل خود را مى نگریماثری  ، فوقالعاده ، پیچیده ، تاثیر گذار و ماندگار است از یک تابلوی ارزشمند هنری اگر این رمان یک نقاشی بود بی تردید در بین گرانترین و ارزشمندترین تابلو های جهان قرار میگرفت نوشته ها...ادامه مطلب

قطر دایره ی اثر گذاری ما چقدر است ؟

زمانی آنقدر متوهم بودیم که میخواستیم دنیا را تغییر دهیم ، حال که آن تب و تاب ها فروکش کرده اند و نظرات خود را هرچه که باشد به رخ دیگران نمیکشیم .باز به آن سوال اول خود باز میگردیم و این جواب که 

درست است که ما در باره ی اندازه ی خود در اشتباه بودیم  اما آیا درست است که از آن شکست سرخورده شده و منفعل شویم 

راهی که به نظر درست میاید را باید رفت بدون جلب توجه ، بدون توجه به کمیت و کیفیت تاثیر گذاری آن 

نوشته ها...

خوشا بحالمانکسی نمیداند ماده از کی ، از عدم بوجود آمده ، از هیچ کسی نمیداند مبدأ زمان کجاست ، و بعد عالم و بعد کهکشانها و ستارگان و خورشید و زمین و زمین و آب و زمین و هواو زمین و حیات و زمین و انسان این همه گویی دست در دست هم داده اند تا منوتو پا به وجود گذاریم، وجودی به همراه آگاهی به همراه ادراک ، متمایز از شروع تا کنونزندگی فرصتی برای درک جهان ، برای حس غم ها و شادی ها ،رنج ها و لذت ها ، زیبایی و زشتی ها ، آنانکه خود هستند و آنانکه ما میسازیمشانفرصتی که مختص به  توست خوشا بحالمان که این فرصت نصیبمان گشته  نوشته ها...ادامه مطلب

زیاد خوانده ایم که نویسنده ای یا متکلمی ابراز کرده که با کلمات و جملات نمیتواند احساس قلبی خود را بیان داردگاهی احساسی وجودت را فرا میگیرد که کلمات ، قادر به اشتراک گزاشتن کامل آن با دیگران نیستندمگر میشود عمق غم و درد از دست دادن عزیزی را بیان داشتیا درجه ی شادی حاصل از دیدار توراحال ، چه گفتاری ،چه نوشتاریاما نه ، نوشتار متفاوت استنوشتن ، خود مولد است افکار و احساساتی را که به گاه نوشتن سراغ نویسنده  میایند هیچگاه دیگر نمیتوان یافتشروع نوشتن یک انگیزه میخواهد ،آنهم تا وقتی که یاد تو هست ، چه غمو دیگر جاودانه شدن است افکار و احساسات میایند و میروند همانند انسانها و داستانهایشاننوشتن بریدن قطعه ای از زمان و مکان است شاید دوای درد عطش جاودانگی باشد تا من بنویسم و تا تو بخوانی من زنده امحال ، چه مرده ، چه زنده نوشته ها...ادامه مطلب